امیربهادرامیربهادر، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

روزگار من و بهادر

سیزده بدر 93

امیدوارم با جمع کردن هفت سین قرانش نگهدارت  اینه اش روشنایی زندگیت سکه اش برکت عمرت سبزیش طراوت و شادابی دلت ماهی اش شوق ادامه زندگی را به تو هدیه دهد سیزده بدر امسال هم بسیار خوش گذشت و چون دو روز بعد از سیزده هم تعطیل بود فرصت خوبی برای طبیعت گردی شد روز قبل از سیزده تولد بابا شاهد بود که جشن کوچیکی در باغ بابا بزرگی گرفتیم و شب رو اونجا موندیم روز سیزده هم با تو رفتیم سبزه گره زدیم خیلی خوشت اومده بود همه سبزه ها رو به امید عاقبت بخیر شدنت گره زدم عصر سیزده هم راهی سیرچ شدیم که به باغ بابا محمد برویم  دو روز هم انجا بودیم سیزده بدر اروم و خوبی بود اینم پسر گلی در طبیعت زیبای سیرچ چهره خندانت بهترین ه...
21 فروردين 1393

35 ماهگی

اول از همه بهادر خان 35 ماهگیتون مبارک کم کم دیگه داری 3 ساله میشی قدیمییها میگفتن وقتی یک بچه سه ساله میشه اولی مادر میتونه یک نفس راحت بکشه امیدوارم برای منم همینطور باشه دو هفته میشه که به خاطر تعطیلیهای عید نوروز کلیه کلاس ها تعطیله و میبینم که خدا رو شکر پسر خوب تری شدی  اخه این دو هفته استراحت کردی و همش به مهمونی بودی و کلی با من همکاری کردی دستت درد نکنه گل پسرم فدای اون قهقه  خندیدنات بشم     بهادر تو عاشق رنگ زردی برای همین تصمیم گرفتم امسال برات یک بلوز رنگ زرد بخرم خیلی این رنگ بهت میاد افرین به این سلیقه ات وقتی این بلوز رو پوشیدی بوس بارونت کردم الهی فدات بشم هزار ماشالله ...
7 فروردين 1393

نوروز 93

4 سال میشه وقتی سر سفره هفت سین مینشینیم یک فرشته من و بابا شاهد رو همراهی میکنه یک فرشته که همه زندگی منه یک فرشته که بهترین هدیه خداوند به من و بابا شاهد امسال زمان تحویل سال ساعت 20 و 27 دقیقه و 7 ثانیه بود و سال اسب و تو نیم ساعت به تحویل سال خواب رفتی گفتم بیدارت نکنم ولی لباسهایت رو عوض کردم  چند دقیقه به تحویل سال بیدار شدی و بد اخلاق طوری که نفهمیدیم کی سال تحویل شد ولی موقعی که خواب بودی وقت داشتم و در ارامش برایت دعا کردم  . وقتی که تلویزیون حرم امام رضا رو موقع تحویل سال نشون میداد یک حس عجیبی دلگرمم کرد و اشک شادی صورتمو خیس کرد انشالله امسال اگه اقا بطلبه با هم میریم مشهد امیدوارم سال 93 برایت سالی پر ا...
7 فروردين 1393

چهارشنبه سوری

اخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن اتش و پریدن از روی ان به استقبال نوروز می رویم سرخی تو از من /زردی من از تو امسال برای چهارشنبه سوری رفتیم خونه بابا محمد وقتی رسیدیم خاله ها و دایی یک اتش کوچولو درست کرده بودن و تو در بغل بابا شاهد از روی اتش میپردی و کلی حال میکردی بعد نوبت بالن ارزوها شد که واقعا جالب بود به کمک هم بالن ارزوها رو هوا کردیم قبل از بالا رفتن بالن ارزو همه دستامونو روی بالن گذاشتیم و ارزو کردیم بعد اینقدر ارزوهامون سنگین بود بالن کمی که رفت بالا سقوط کرد هههههههه بعد تصمیم گرفتیم وقتی بالن خوب خوب بالا رفت ارزو کنیم و من امسال ارزوم سلامتی و پیشرفت برای تو گل پسر مهربان بود . و در ادامه و این...
7 فروردين 1393
1